قربانی کردن اسحاق/ خوانش تصویر؛ شماره‌ی نهم

 

نخستين بار در مقابل روايت ِ انقلابي ِ كاراوادجو از داستان قرباني شدن اسحاق ايستاده و در آن نظاره كرده‌اند. در اين روايت بديع از يك اسطوره‌ي مشهور يهودي- مسيحي، ديگر نشاني از آن ايثارگري ِ قهرمانانه مشاهده نمي‌شود. اسحاق خردسالي است هراسيده و ابراهيم نيز دژم‌خويي خشمگين با سگرمه‌هاي در هم فرو رفته. در چهره‌ي ملك مقرب نيز حتي نشان هراس از ابراهيم ِ قصي‌القلب مشاهده مي‌شود. از قرار وي غمخوارتر از ابراهيم براي اسحاق دردكشيده است. راز بداعت كاراوادجو در همين است: بنيان‌فكني از يك انگاره‌ي جزمي ِ مسيحي و قداست‌زدايي از ايمان. بد نيست در اين مساله نيز تاملي كنيد كه بيش از دو قرن پس از كاراوادجو، كيركگور متأله دانماركي همچنان ابراهيم را قهرمان ايمان مي‌دانست. به راستي روايت كاراوادجو از قرباني شدن اسحاق، روايتي است نابهنگام.

 

در سنت يوناني ِ پيشامسيحي نيز ايفيژني وضعيتي چونان اسحاق دارد. وي را براي دفع خشم الهه آرتميس قرباني مي‌كنند. در روايت آيسخولوس او علي‌رغم فريبي كه از پدر جاه‌طلب و گستاخ خود مي‌خورد، آماده است كه قهرمانانه براي هلاس قرباني شود. لكن در روايت اوريپيدس كه در عصيان‌گري شباهتي بي‌مثال به كاراوادجو دارد، او يك قرباني معصوم و بي‌گناه است. اوريپدس نيز چونان كاراوادجو براي قداست‌زدايي از يك انگاره‌ي جزمي ِ ايماني قيام مي‌كند. انگاره‌اي كه بر آن است تا خشونتي رقت‌انگيز و مذبوحانه را در پس تأويلي الهياتي مستور سازد و چه چيز مذبوحانه‌تر از توجيه خشونت به واسطه‌ي ايمان.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر