نقد فیلم همه می‌دانند ساخته اصغر فرهادی؛ رازی در میان نیست

همه می دانند اصغر فرهادی

اصغر فرهادی در آخرین فیلم سینمایی خود  با عنوان «همه می‌دانند»، درامی معمایی درباره یک خانواده را دستمایه ساخت خود قرار داده و داستان را در دل روستایی در اسپانیا روایت می‎‌نماید. او با واکاوی مضامین تکرار شونده خود به شکل موتیف‌وار از جمله شکاف‌های خانوادگی، رازهای پنهان، حرف‌های مگو و آزمون چندباره صداقت، دروغ، ایمان و رستگاری را تصویر نموده است. همه می‌دانند درامی است که بر پایه فیلم‌های دیگر فرهادی بنا نهاد شده و بیشتر از آن که متاثر از مفاهیم همیشگی مورد توجه در سینمای این کارگردان موفق ایرانی باشد، تکرار صرف و بدون بدعت آن‌ها است. تغییر جغرافیای داستان -با بازیگرانی بزرگ و نامدار با تمامی جذابیتهای موجود- که برای دراماتیزه نمودن آن اعمال شده نیز کمک چندانی به ساختار و پیکره فیلم ننموده است.


ما در نگاه اول با رازی مواجهیم که خودآگاه میل به درگیری ذهن و روان مخاطب دارد، ولی در واقع هیچ رازی در میان نیست، شناختی پدید نمی‌آید و هول و هراس بی‌پشتوانه ذره ذره عظمت خود را از دست داده و روایت شکل معمولی و بسیار عادی به خود می‌گیرد.


برای تماشاگر ایرانی آشنا با سینمای این فیلمساز، از پلان‌های آغازین تا نمایش هر لحظه از مراسم عروسی می‌تواند لحظه شروع بحران آن باشد و حظ بصری را از برخی از نماهای دلنشین ابتدایی فیلم نمی‌برد و هر آن انتظار درستی از وقوع یک حادثه تلخ و ایجاد تعلیق را دارد، اما تفاوت این فیلم با دیگر آثار فرهادی در این است که بیینده در تعلیق مدام و شوک ناگهانی فیلمساز فرو نرفته و از دور نظاره گر ماجراست بدون اینکه در این پیمایش سهیم باشد.


یکی از اشکالات اصلی همه می‌دانند برخلاف چیزی که همیشه به عنوانِ نقطه قوت سینمای فرهادی از آن یاد می‌شود، فیلمنامه آن است که شاید برای اولین بار در فیلم‌های این کارگردان، مخاطب همگام و حتی جلوتر از متن بوده و در دام تعلیق‌های همیشگی سینمای فرهادی نمی‌افتد. کافی است موقعیت‌ها و پیچیدگی‌های درام در همه می‌دانند را با موقعیت جذاب و درگیر کننده موضوعات خیانت در «چهارشنبه سوری»، تنش مدام و قضاوت «درباره الی»، مفهوم پارادوکسیکال وجدان و صداقت در «جدایی ..» و حتی موقعیت به مراتب ضعیفتر تجاوز در «فروشنده» قیاس کنید تا به سادگی متوجه شوید که فیلمساز محبوب و باهوش سینمای ما، گویی در چرخه قابل پیش بینی تکرار افتاده و در انتهای مسیر این نوع قصه گویی است، چون شعبده بازی قدیمی که دیگر ترفندهایش تکراری است و بیننده را به وجد نمی آورد.


فرهادی این بار نیز درونمایه اصلی و محوریت کار خود را بر روی فروپاشی بنیان خانواده، کنش و واکنش‌گرایی شخصیت‌ها و شک و تردید مداوم متمرکز نموده است؛ اما این بار این مولفه‌ها فاقد ظرافت و پیچیدگی‌های قبلی است و گره‌های داستانی عقیم مانده و ریتم کند و زمان بالای فیلم، تماشاگر را خسته می‌کند. در این فیلم از باورپذیری روابط و شخصیت‌ها و موشکافی آن‌ها در ترغیب حس همذات پنداری مخاطب در سینمای این کارگردان که به عنوان اهرم اصلی و موتور محرک بوده خبری نیست. همچنین فقدان توجه به مناسبات در هم تنیده و عدم خاستگاه اجتماعی و بعضاً سیاسی که در آثار اولیه فرهادی ازجمله «رقص در غبار» و به ویژه «شهرزیبا» در مناسبات طبقه کارگر و فرودست و در سه گانه «چهارشنبه سوری»، «درباره الی» و «جدایی ..» در آسیب شناسی طبقه متوسط شهری به وضوح نمایان بوده و فاصله گرفتن او از این موضوع موجبات تهی شدن «همه می‌دانند» از این حیث شده است.


با تمامی ضعف‌های فیلمنامه و گره‌های به بار ننشسته درام، نمی‌توان از توانایی خیره کننده فرهادی در ترسیم جزئیات، بازی‌هایی عموما جذاب و پرکشش و لحظاتی درخشان به سادگی گذشت. فیلمسازی که به عنوان دومین فیلم خود خارج از ایران و نخستین اثر خود در اسپانیا، از حیث فضاسازی بسیار موفق تر از فیلم «گذشته» (دیگر فیلم کارگردان در فرانسه) عمل نموده و در لحظاتی انگار نه انگار که یک کارگردان ایرانی پشت دوربین است. همچنین بازی درخشان خاویر باردم و ریکاردو دارین در کنار اکت کنترل شده و قابل توجه پنه لوپه کروز جزء معدود نقاط قوت این فیلم است. اصغر فرهادی در «همه می‌دانند» در اوج نیست، حتی شاید در جایگاه فیلم معمولی «فروشنده» نیز نباشد و این فیلم به نوعی معمولی‌ترین اثرش به نظر رسد ولی باز هم در لحظاتی قدرت خود به عنوان یک فیلمساز متبحر را به رخ می کشد که در این اثر می‌توان به شروع محکم و خوش رنگ فیلم اشاره کرد و یا حتی سکانس‌های مربوط به جشن عروسی تا پیش از گم شده دختر.

 


عنوان مطلب از نام کتابی از پیتر بروک کارگردان نامدار انگلیسی تاتر و سینما برگرفته شده است.

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89