شهرک، فیلمی با تصویر تازه در دنیای سینما، یادداشت کوتاه جشنواره ای

فیلم شهرک

 

فیلم شهرک دومین فیلم بلند علی حضرتی است که در ژانر خانوادگی اجتماعی تولید شده و در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمده است. داستان فیلم روایگتر چند جوان عشق بازیگری است که برای پاگذاشتن در دنیای بازیگری و علاقه‌ی خود تست می‌دهند. فرهاد با بازی (ساعد سهیلی) در این تست قبول شده و با قبول شروط همکاری وارد دنیای جدیدی برای زندگی و تمرین نقش می‌شود.


در فیلم شهرک، دوربین بهترین راوی برای داستان است. فیلمساز با فیلم شهرک مضمون و داستان متفاوت و جدیدی را وارد دنیای سینما کرده است اما به خوبی نتوانسته آن را به تصویر بکشد. مخاطب و قهرمان داستان بلاتکلیف‌اند. مدام در بین دنیای واقعی و دنیایی که کارگردان با بازی کاظم سیاحی برای تمرین افراد انتخاب شده درگیراست. شهرک فیلم‌نامه دارد. داستان و هدف مشخصی دارد اما درکنارآن عیب‌هایی که نمی‌توان از آن چشم پوشی کرد. در جایی از شهرک فرهاد کسی که نقش پدر اورا بازی می‌کند از دست می‌دهد. بله!‌ پدر به صورت واقعی فوت می‌کند و فرهاد آن را با دستان خود به خاک می‌سپارد. درجایی دیگر وقتی فرهاد برای پیاده روی با معشوق خود به بیرون می‌رود دوربین به ما آبشارهای باران مصنوعی را نشان می‌دهد و یادآور می‌شود که اینجا فقط فضای تمرین، ‌بازی و فیلمبرداری است. خب اینجا سئوال پیش می آید که ما با چه دنیایی طرف هستیم؟ شهرک محل تمرین است یا واقعا زندگی افراد درآن شکل می‌گیرد و روزی به پایان می‌رسد؟ ساکنین شهرک ساکنین واقعی هستند یا هرکدام نقشی را تمرین می‌کنند؟ فرهاد که بار قهرمان داستان را به دوش می‌کشد و تماشاگر که روی صندلی به تماشای فیلم نشسته است مدام از یک دنیا به دنیای دیگری نقل مکان می‌کنند. تکلیف فیلم مشخص نیست. فیلم هدف دارد اما تکلیفی برای هدفش مشخص نکرده. درسکانسی بعد از مرگ پدر فرهاد با تمام قوا دست به بیرون کشیدن جسد بی‌جان پدر خود از قبر می‌شود اما پس از گذشت چندین ماه در دنیای واقعی عاشق می‌شود و تصمیم می‌گیرد زندگی خود را با فرشته به انسجام برساند. فرهاد فرصت رفتن از شهرک را دارد اما به شهرک برمی‌گردد و آن زندگی که برای رویای خود پای درآن گذاشته را دنبال می‌کند. این بار فرهاد خود این بلاتکلیفی را انتخاب کرده و به دنیای ساخته شده برمی‌گردد.

 


با تمام کاستی ها و بلاتکلیفی هایی که تماشاگر با آن روبه روست، همراه بودن دوربین، کادربندی ها، طراحی لباس و انتخاب درست بازیگر‌ها و از تمامی این‌ها مهم‌تر خط داستانی مشخص و مضمون تازه‌ای که فیلم دارد مخاطب را وادار می‌کند که تا لحظه‌ی آخر بر روی صندلی بنشیند و فیلم را دنبال کند. «شهرک» را می‌توان از دسته فیلم های سوررئال سینمای امروز دانست. فیلمی که بسیاری از تماشاگران و منتقدین و مخاطبان آن را پس می‌زنند و بی سرو ته می‌نامند. شهرک عمیق است و و نیازمند بازی پرقدرتی برای قهرمان که سیرو سلوک تبدیل شخصیت اول یعنی نوید با عشق بازیگری به فرهاد پسری باشغل نقاش ساختمان را دربیاورد و ساعد سهیلی توانسته به خوبی و تمام وکمال این نقش را دربیاورد و پیش چشم مخاطب به تصویر بکشد. تعلیق و تاخیر هایی از کارگردان در روایت داستان مشاهده می شود که در این سبک فیلم به جادراوردن آن کار دشواری به شمار می‌رود اما کارگردان به خوبی توانسته آن هارا سرجای خود بنشاند. به طور کلی،‌ فیلم شهرک فیلم قابل تعامل و خوبیست و شاید اگر عمق فیلمنامه بیشتر بود، و میدان بیشتری به شخصیت های فرعی داستان داده می‌شد،‌ می‌توانست یکی از کاندید‌های اصلی سودای سیمرغ در بخش فیلمنامه باشد.

 

 

درباره نویسنده :
آریانا معتمدیان
نام نویسنده: آریانا معتمدیان

لیسانس روانشناسی

همکاری با نشریات مختلف