مارک شاگال / شاعر رنگ ها؛ خوانش تصویر، شمارهی سیزدهم
- توضیحات
- نوشته شده توسط محسن رحمانی
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1394-03-28 14:06
شاگال بنای باشکوه تاریخ هنر را ویران میکند. از طراحی تا پرسپکتیو، از ترکیببندی تا توازن. او با گسست از وضعیت ذات رهایی بخش هنر را عیان میکند. ذاتی که نامتعین است و تن به قاعده نمیدهد. شاگال نشان میدهد چگونه معنای هنر از داوینچی با آن نظم جنون آسا و طراحی بینقص تا فیگوری خام و کودکانه گسترده است و چگونه عنصر رهایی بخش هنر در جادوی اکسپرسیو و معجزه بیان پنهان شده است.
کودکان همواره رقیب خدا بودهاند. آنها سوبژکتیوی نامتعین را به هر ابژهای گره میزنند و تنها به یک قانون تن میدهند: بی قانونی. در دستان آفرینشگر کودکان آگاهی لباس رنگ به تن میکند و خود را از هر تناهی خالی میکند. برای این آفریدگاران بزرگ مرزهای تعین در سوبژکتیوی ناب متلاشی میشود. آسمان آنها سبز است و تناسبها بیتناسب. سوژهها هر جا که رویا آغوش گشوده باشد روی مینمایند و جهان جهان خیر است.
شاگال نقاشی رو به گذشته است. هنرمندی که حال را همواره در ارجاع به گذشته، به آن کودکی ناب معنا میکند. برای شاگال هیچ قانونی، نظم نمیآفریند و رهایی ممکن نیست مگر در گسستی تمام عیار از هر آنچه سخت است از هر آنچه هست.
شاگال با بی معنا کردن روابط و هستهها، پلهای جدیدی بنا میکند. پلهایی برای ارتباط من با جز من. خطوط خام و فیگورهای نا تمام و خاطرات کودکی که پیوسته بر بوم نقاش جان میگیرند: زمین - مادر - خانه - گاو ها و سبزیهای چشم انداز. برای شاگال گذشته هیچ گاه درنگذشته و او هر بار با ارجاع به مفاهیمی آشنا به رویاهای کودکانهاش جانی دوباره میدهد. چه باک اگر شاگال هیچگاه ویلون زدن را نیاموخته که او اکنون بر بومش هر بار خود را بازنمایی میکند: سازی که مینوازد. جهانی که از بندها رسته و در آغوش رنگهایی درخشان زندگی را به تماشا نشسته. برای شاگال زندگی هر چه هست همین رویاها است.
کودکانه نقاشی کردن و استحاله فرمها به خطوطی اکسپرسیو و رنگهایی جادویی نه انتخاب نقاش است نه تصمیمی آگاهانه. باید شاعر رنگها باشی و حال را همواره به میانجی نابترین سوبژکتیویته ساخته باشی تا بتوانی همچون شاگال نقاشی کنی. این عبور از پیچیدگی به سادگی بدست نمی آید مگر با گسست از پیچیده ترین طراحیها . این سادگی مرحلهای پسا پیچیدگی است . عبور از همه مرزها و بازگشت به آغاز. در تصاویر شاعرانه شاگال همواره ارجاعی به مبداء، بازگشتی به ریشهها خود را به رخ میکشد. برای شاگال انتها همان آغاز است . باید عاقبت به خانه به آغوش پدر بازگشت. بوم نقاش در فرم و محتوا همواره این بازگشت را بازتولید میکند. بازگشت از زندگی سرتاسر رنج به خانه. به بهشت.