یادداشت اول: رسالت یک فیلم اجتماعی
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-11-07 10:29
سید فاضل وزیری محبوب
سینما را از آن جهت هنر خواندهاند که بیواسطه با احساسات و عواطف مخاطب در ارتباط است و البته این ارتباط از نقش ذوق و سلیقهی سینماگر در خلق اثر نشأت گرفته و در واقع حاصل تأثیر مستقیم عواطف هنرمند در اثر هنری است. در دیگر نگاه سینما یک صنعت به شمار میرود و البته از این زاویه تنها هنری است که همواره با صنعت توأمان است. شاید... شاید در دنیای امروز ما ادبیات نیز –البته با کمی اغماض- از این جهت با سینما اشتراکاتی داشته باشد همانگونه که احتمالاً در رسانه بودن به سینما شباهت دارد پس سینما در منظری دیگر رسانه نیز هست و درست به دلیل همین ماهیت چندوجهی و منشوری است که سینما بیش از دیگر هنرها در متن تحولات یک جامعه است و در گیرودار تغییرات مدام یک جامعه در حرکتی دائمی و البته با شتابی متغییر امتیازات و ایرادات اعضای جامعه را گاه به وضوح و صراحت و گاهی در هالهای از ابهام منعکس میسازد و البته اگر در این انعکاس با قدرت و از طریق نبوغ یک هنرمند یا در ساختاری محکم و استوار و مایل به کمال عمل کند چه بسا جامعه را به انعکاس آنچه نمایش میدهد وادارد و در رابطهی دوسویه و همیشگی خود با مردم نقش مبداء به خود بگیرد و خصلت، اندیشه، رفتار و به طور عام فرهنگی را به تودهی مخاطبین خود آموزش دهد یا در ترازی بالاتر حقنه کند به شکلی که گاه حتی خودآگاه مخاطب این جریان را درنیابد.
اما اگر هنرمند سینماگر در شرایط ناجور و نامناسب تولید سینمایی و با قریحه و استعدادی فاقد کیفیت عالی و نبوغآمیز بتواند به درستی در طول جریان خلق اثر و با توجه به رسالت سینما در مقام یک هنر-صنعت-رسانه فیلمی بسازد یقیناً برشی از جامعهی مخاطب خود را با تمام نیکی و بدی به تصویر خواهد کشید. در واقع از منظر رسالت اجتماعی فیلمها مراتب سهگانهای دارند. در مرتبت اول یک فیلم فارق از خصوصیات اجتماع به راه خود میرود، اینگونه آثار به اعتقاد نگارنده به ندرت واجد ارزش هنریاند و آن در صورتی است که هنرمند به بیان دلمشغولیها و اندیشههای شخصی خود بپردازد و ذهنیات منحصر به فرد خویش را در فرمی مطابق و همخوان با چنین محتوایی تصویر کند. (یقیناً شما هم با نگارنده هم عقیده خواهید بود که چنین سینمایی –واجد ارزش هنری و فارق از اجتماع- در کشور ما وجود ندارد، اگرچه بخش اعظمی از تولیدات ما را فیلمهایی تشکیل میدهند که با اجتماع ما چندان مرتبط نیستند.)
مرتبهی دوم آثاری هستند که خصائل جامعهی خود را نمایش میدهند، هنرمندان سازندهی چنین آثاری به درستی جامعهی خویش را مشاهده و نظاره میکنند و بر خصایص و ویژگیهای اجتماع خود گواهی میدهند پس به این معنا اینگونه فیلمها را شاهد مینامیم. مخاطب در مواجهه با چنین سینمایی مسلماً به خصوصیات خود اعم از رفتار و اندیشه و فرهنگ و هرآنچه در چنین فیلمی دیده خواهد اندیشید و این اندیشیدن خود نشانهای از یک اجتماع پویاست.
اما در مرتبهی سوم آثار سینمایی جز انعکاس جامعه با تمام ویژگیهایش در قبال این خصایص موضع میگیرند و افراد اجتماع را به ترک یا تکرار خصلتی تشویق میکنند. در اینگونه فیلمها هنرمند علاوه بر مشاهده در مقام قضاوت خصوصیات یک جمعیت را به نیکیها و بدیها تقسیم میکند و البته تلاش دارد جامعه را به سویی دلخواه رهنمون باشد. چنین سینمایی را به جهت خصلت آمر و ناهیاش مبشر و نذیر مینامیم. شاهد و مبشر و نذیر صفات سینمایی است که برای خود رسالتی اجتماعی قائل است و البته این صفات را پیش از این خداوند برای رسول خود برشمرده، پس سینمایی که خود را در برابر اجتماع مخاطب مسئول میداند یقیناً حکم معلمی را دارد که چون انبیاء در تلاش است تا گروهی را به سرمنزل مقصود نزدیکتر کند. در کشوری چون ایران با مخاطبانی که اکثراً مسلمان و شیعه هستند سینما همانگونه در قبال اجتماع مسئول است که معلمین و اساتید به مثابه انبیاء الهی و اگر این فرض پذیرفته باشد احتمالاً برای سینمای مرسل یک مرتبهی دیگر نیز وجود دارد که پس از مشاهده و نمایش اعمال، رفتار و خصوصیات جامعه و تبشیر و تنذیر اجتماع از طریق تائید یا رد یک ویژگی آیندهی آن اجتماع را نیز به شرط عمل به رهنمودهای هنرمند ترسیم میکند، چنین سینمایی به دلیل آگاهی دادن به مخاطب از شرایط آیندهی جامعه در صورت عمل به توصیههای هنرمند فیلمساز حکم چراغ طریقتی را دارد که جامعه به راه آن میرود. خداوند رسول خود را در چنین مرتبتی در قرآن سراج منیر خوانده است و سینما نیز در این مرتبت یقیناً چون فرّ خسروانی تاجی است که راه آینده را روشن میکند.
با این تعاریف و طبق آنچه تاکنون گفته شد سینمای ما کمترین ارتباطی به یک سینمای مصلح و رسول ندارد، اما چرا سینمای ما اینگونه است، اولین جوابی که به ذهن خطور میکند اینست که در این کشور هدف سینماگر از تولید در این عرصه کسب درآمد از راه رسیدن به شهرت است، حال یا خود در این شهرت سهیم است یا دیگری را در مقام یک ستاره-بازیگر به شهرت میرساند اما به راستی این پاسخی درست نیست، چرا که اولاً کسب درآمد با رسالت اجتماعی سینما منافاتی ندارد و ثانیاً سینمای بیمار ما در کسب درآمد نیز شکستخورده و ناموفق است. سینمای ما به دلیل بیبرنامگی مفرط و البته دوری از استعدادهای برتر خود را در خواستهها و شهوات رذیلانهی اجتماع فرو برده و بیش از آنکه رسول هدایت جامعه باشد در کار وسوسه و شیطنت است و البته این راه را بحمدالله به کندی و با ایرادات بسیار میپیماید. در سینمایی کنونی ما و در میان فیلمهایی که به اکران راه مییابند فیلمهایی حضور دارند که حتی شأنیت مورد نقد قرار گرفتن را به عنوان یک اثر سینمایی ندارند، فیلمهایی که در مرتبت سینما نیستند، فیلم نیستند، پس چگونه میتوان برای این چنین تولیداتی رسالت اجتماعی قائل بود؟ در ادامه و در مطلبی دیگر به نادر فیلمهای اکران که به درستی اجتماع را مخاطب خود میدانند و در پی سوءاستفاده از شهوات جامعه نیستند خواهم پرداخت.
ادامه دارد ...