اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

نگاهی به نمایش دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو کاری از گروه پژواک

این واقعیت ها است که بر چهره‎مان سیلی می‎زنند!

نمایش دلم می خواد محکم بزنم تو گوش اتللو

نمایش دلم میخواد محکم بزنم تو گوش اتللو اثری تعمق بر‎انگیز در جستجوی ابعاد روحی، روانی و زوایای نهان انسان امروز  است. این نمایش نوشته نورالدین آزاد با نقش آفرینی هنرمندانه  سام کبودوند، پرستو کرمی، روح الله کمانی، حسام منظور و رسول نقوی به اجرا در آمده و کارگردان آن مسعود موسوی  اثری تحسین بر انگیز را خلق کرده است.


نمایش حول محور سه متهم به قتل بنا شده است که هر سه یک چیز را مرتباً تکرار می‎کنند: «ما را اعدام کنید.» آن‎ها در پی آن هستند که با مرگشان، روح سرگشته شان از بهشت گمشده میلتون سر برآورد. در این میان  پزشکی روانشناس که با همکاری دوست کارگردان تئاتری خود که دچار یک سری مصائب و ناکامی‎هایی است، می‎خواهد پی به ابعاد روحی و روانی هریک از این متهمان به قتل که قرار است در یک  نمایش معروف به نام اتللو به نقش آفرینی بپردازند، ببرد و از سوی دیگر فانی (دکتر روانشناس) با دست زدن به این آزمایش می‎خواهد موقعیت کاری خودش را محکم‎تر نماید.
اما در روند اجرای نمایش شرایط به گونه‎ای رغم می‎خورد که موجب دگرگونی روحی هم دکتر و هم کارگردان می‎گردد و یک ناکامی را برای دکتر به همراه دارد. چرا که احساسات روحی متهمان اجازه اجرای نقش را سبب نمی‎شود، از این روی فانی سرگشته و به دنبال چراهای فراوان در ذهن سر در گریبان می‎ماند و متهمان در مواجهه با وضعیت دکتر  در پی آن بر می‎آیند تا با بازی نقش‎های واقعی خود وی را از این شرایط خارج کنند، اما این امر هم نمی‎تواند دکتر را التیام بخشد تا جایی که در لحظات پایانی پزشک دیگری برای بررسی وضعیت روحی فانی (دکتر) و بابک (کارگردان) باز هم نمایش دیگری را برای آن‎ها پی‎ریزی می کند: یک نمایش‎نامه خارجی ، نه ایرانی .

 


سه متهمی که هر یک در شرایطی قرار گرفته‎اند و خود و خانواده‎هایشان قربانی مطامع شبه انسان‎هایی شده‎اند که در پی نهادینه کردن انسان ستیزی می‎باشند، برای خروج از این مخمصه باید در کمترین زمان تصمیمی بس بزرگ را می‎گرفتند: پایان بخشیدن به زندگی.

 


رشید متهم اول که فریاد زنان می‎گوید: «عملِ ظلم از خود ظالم بدتر است»، با هنرمندی خاصی روح خسته و عصیانی انسانی را به نمایش می‎گذارد که دیگر تحمل شرایط کاری خود را ندارد. زن که معلولیت فرزندشان را نفرین کسانی می‎داند که رشید به دلیل موقعیت کاری خود به آن‎ها ظلم کرده است و از همه مهم‎تر آن که به دست آوردن نان، رشید را بر خلاف میل باطنی‎اش  در خدمت افرادی قرار داده که برای به دست آوردن قدرت از هیچ عملی دریغ نمی‎ورزند و شأن و منزلت انسانی را به سخره می‎گیرند تا جایی که رشید در مقابله با این اعمالی که شرافت انسانی  در آن جایی ندارد دیگر تاب نمی‎آورد و در این میان خود و زن و بچه‎اش قربانی می‎شوند.

 

 

 

 


از سوی دیگر رعنا متهم دوم، نمایانگر یک زن بی‎پناه است: «زنی بی سرپرست». کسی که در نگاه عامه به او پرورشگاهی گفته می‎شود و روزگار لحظه‎ای به او روی خوش نشان داده و با مردی از نظر وی مناسب، ازدواج می‎کند و به او پناه می‎برد. ثمره این ازدواج دو دختر است و آن‎ها هم اگر شرایط و زمانه روی از آن‎ها برتابد، سرنوشتی به مانند مادرشان خواهند داشت.  این گونه هم می‎شود، شوهر رعنا  بر اثر حادثه‎ای خانه نشین می‎شود و رعنا در این بین سرشار از غیرت و حَمیّت که وجهه بارز زن ایرانی است با تمام وجود در حفظ بنیان خانواده‎اش می‎کوشد. اما مرد خسته و ناتوان، از این جسم تحمل‎ناپذیر که وبال او شده و روز به روز از درون او را ویران می‎کند، آرزویی جز مردن ندارد و به آرزویش هم می‎رسد. رعنا در مواجهه مرگ مردش، تنها حامی خود را که وجودش راز مقاومت او بود، از دست داده و از درون می‎شکند، دراین شرایط دست به عملی خود خواسته می‎زند و به زندگی خود و دو کودک خردسالش پایان می‎دهد. دو کودک می‎میرند و رعنا در این میان زنده می‎ماند. چون مادر نمی‎خواهد دخترانش سرنوشتی به مانند او و حتی بدتر از او پیدا کنند.

 


در این میان و در لحظه‎ای، کمک به هم نوعی تلنگر است که یادآوری می‎شود. رعنا حلقه خود را به آن مرد سرگشته می‎دهد تا تنها دلبستگی خود به این دنیا را هم از جسمش دور کرده باشد و بعد از زنده ماندنش به انتظار آن روزی سر ‎کند تا آن عمل خود خواسته‎اش  را دیگران برای او انجام دهند، حال با تشریفات بیشتر: یعنی پایان دادن به زندگی اش، زندگی فانی.

 


سیروس متهم ردیف سوم، لیسانس علوم سیاسی است و نقش او تعمق بیشتری را می‎طلبد. سردردهای سیروس، نشانه‎ای است از آن که او نسبت به دیگران از شرایطی که در آن قرار گرفته، بیشتر احساس عذاب کرده و رنج می‎کشد: رنجی که تمام جسم و روحش را در بر گرفته  است تا جایی  که محکم بر سر کوبیدنش که التیام مقطعی دردش می‎باشد، باز یک نشانه است؛ نشانه‎ای از استعمار و البته استحمار که در جسم و روحش نهادینه شده و برای رهایی از آن تنها چاره را در پایان زندگی می‎داند. او در شرایطی قرار می‎گیرد که  با چشمان خود فقر و گرسنگی مردم او را تا سر حد طغیان پیش می‎برد و دست به عملی می‎زند که در آن لحظه تنها چاره می‎باشد. سیروس به خوبی می‎داند  مردم کشوری که بر روی منابع عظیم نفتی قرار گرفته، به خاطر دانه‎ای گندم در چهار سوی آن به چه وضعی دچارند، در صورتی که مستشاران به تاراج مشغول‎اند. او برای جلوگیری از روندی که با گسترش شکاف طبقاتی و به فقر کشاندن گروه عظیمی از مردم، انسانیت را اَخته می کند، دست به کشتن چند مستشار امریکایی می‎زند، ولی در این بین تعدادی هموطن خود را نیز ناخواسته از بین می‎برد و خود را مدام سرزنش می‎کند.

 


در این میان دکتر که آینده کاری خود را در بررسی و به نتیجه رسیدن این پرونده می‎بیند، به همراه دوست کارگردان خود که اعتنا و اعتقادی به نمایش‎های بومی و ایرانی ندارد، شاهد نمایشی می‎شوند تماماً ایرانی و بومی از زندگی سه انسان که منجر به دگرگون شدن  وضعیت دکتر و کارگردان می‎شود تا جایی که آن‎ها را تا سر حد از سرگشتگی می‎برد. این‎ها از خود بیگانگی انسان امروزی  را به ذهن تداعی می‎کند و کمرنگ شدن شرافت انسانی در دنیای امروزی را به نمایش می گذارد.‎

 


البته ریشه‎های  این وضعیت را در اجتماع طاعونی می‎توان جستجو کرد. در اجتماعی که انسان‎ها تنها به خود می‎اندیشند و به بهای نابودی دیگری دست به هر عملی می‎زنند و فقط در پی نجات خویش می‎باشند. این همه به آن معنا است که ما از بحران درونی رنج می‎بریم، بحرانی که رعنا، سیروس و رشید  پایان دادن به آن را این گونه تفسیر کردند. از این روی زندگی این سه متهم  نهیبی برای انسان امروزی است، انسانی که انتظار آن می رود تا تماشاگری بی تفاوت نباشد و تلنگری است که دیده بر حقایق در جهان امروز بگشاییم تا احیاگر دوباره انسانیت باشیم.

 


درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما