اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

چرخش روایت ها در جهانی محبوس

 


قبل از مشاهده ی فیلم ماهی و گربه براساس دانسته های اطلاعاتی، تصور می شود که داستانی تصویری از رستورانی سرراهی در شمال است که به دنبال قتل انسان ها، از گوشت آن ها استفاده می کند.

در ابتدای فیلم هم به ظاهر با گروهی جوان از نسل امروز و با ادبیاتی فیس بوکی برخورد می نماییم که برای برگزاری مسابقه بادبادک بازی به مجاورت همان رستوران آمده اند. آن چه از کنار هم قرار گرفتن این داده ها، قابل پردازش می باشد، دنیایی وحشت زا از قتل و خونریزی به روش اسلشرهای هالییوودی است که خون بارزه اصلی آن به شمار می رود. اما با گذشت اندکی از زمان فیلم می توان به انگاره ی ذهنی پایدار که براساس طراحی فکری کارگردان بنا گردیده، دست یافت. همه ی آن مقدمه چینی در روایت فیلم به منظور هدفی والاتر در زورآزمایی فرمی خلاصه می گردد. یعنی در واقع سَرک کشیدن به جهانی مخوف با کاراکترهایی مرموز و رویایی بافتنی، به منظور تبلورسازی جهانی موازی و شکست موج های زمانی و بازی با ژانرهای روایی است تا در گردشی دوار به روایتی بدون قطع دست یابیم. در این میان دوربین جستجوگر و موسیقی دلهره آور و صداهای پیرامونی دوخته در برداشت تصوری بیننده، ابزاری در این پیمایش لامکانی و لا زمانی است تا در کنار دریاچه ای از حس کودکانه با جلادانی چاقو به دست مواجه گردیم که لذت شکار، بخشی لاینفک از وجودشان می باشد. این در هم آمیختگی روایی و ذهنی، تداعی گر قصه ی همیشگی دیو و پریان بوده که در ماهی و گربه، با فرمی پیچیده، تزئین می یابد. در فیلم ماهی و گربه، بهره گیری از لوکیشن جنگل و مه گرفتگی محیط به راز آلودگی داستان کمک می نماید و به کارگیری دوربین روی دست، در جهت مستندنمایی رویداد می باشد. همچنین بهره هایی مکرر از چرخه روایی داستان در راستای دوار بودن هستی شکل می گیرد و خیال و واقعیت چنان با ظرافت در هم تنیده می گردد که بعد از گذشت دقایقی از فیلم، نیازی به تلاش جهت متمایز نمودن آن ها نیست. چرا که استفاده از تخیل در نقطه گذاری هایی معین از آن چه می توان آرزو داشت، به تاویل هایی متعدد می انجامد و تقدیر، لایه های چندگانه اش را از زبان کاراکترهایی جوان برملا می سازد. چنان که روزی دختر عموی پرویز در تورنتو هم کلام خواهر پدرام گردیده و شهروز و عسل و مریم رازهایی حباب انگیز در سینه دارند. اگر از نگاهی معمول به دالان ماهی و گربه چشم بدوزیم، با عدم باورپذیری داستان و ناملموسی شخصیت ها و سردی و بی حسی دوربین و ریتمی کند و کشدار برخورد می نماییم، اما در این اثر خاص، همه ی موارد مطروحه الزاماتی است در جهت هسته ی روایت گری داستان که از نظم هندسی پویایی برخوردار است و شکل میزانسن، تعریفی درست از چیدمان را همچون نمایشی با قاعده به خود گرفته است و عجیب این که این منظومه ی مصور در زمانی 125 دقیقه ای، همچنان به پیمایش هدفمند خود ادامه داده و در طی طریقی بازیگوشانه و با فرمی مطابق با معنای فیلسوفانه ی اثر، به جهان هایی موازی با گستره ی زیستی انسان برخورد می نماید. همچنین انتخاب بادبادک در عین سادگی به تعبیری کودکانه از مواجهه ی آدمی با جهان هراس آلود رخدادها تعبیر می گردد. در فیلم ماهی و گربه، شخصیت ها در برزخی محتوم به عوالم واقع و مجاز گرفتار شدند و دوربین، با روایت هایی معلق به دنبال دست یابی به جهانی ذهنی در آن سوی خیال است. به طوری که این زاویه دوربین است که روایت را شکل می بخشد و نوع بازی ها و کنش گذاری کاراکترها به طور تعمدی رو به عالمی نمایشی از تئاتر گرایش دارد و روایت در روایت است که با به هم ریختگی نگره ی دوربین جان می یابد. دوگانگی برخوردها در سیطره ای ناخواسته از منجلاب تصاحب شکل می گیرد. چنان که کاراکترها در انتخاب مسیر، به تردیدی جانکاه رسیده اند که این تفکر لخت، سویه ای عاشقانه به خود گرفته است. چنان که کامبیز در مواجهه با عشقِ مینا، همان ترس انتخابی را دارد که پدر در رسیدن به مهنازش داشت. دنیایی تبعیدی از ارواحی سرگشته که میان زندگانی و مرگ در چرخشی ناگزیرند و توهم رسیدن به آسمان رنگارنگ پرواز برایشان همچون عسل به از دست رفتن چشم منتهی می گردد و در این میان تنها می توانند از پس داستان به تاراج رفته ی مادربزرگ، به طرح شمایلی قصه پردازانه دل ببندند و رهسپار دیاری دور و ناشناخته از عالم واقع شوند. فیلم ماهی و گربه به جای تمرکز بر داستان پردازی عامه پسندانه، کاملا در خدمت فرم گرایی مهندسی شده ای از سوی شهرام مکری قرار گرفته است. تمرکز بر وجوه حساس شکست های زمانی و روایت هایی رفت و برگشت به نقطه هایی متوالی، با تیزهوشی کارگردان به سرانجام مناسبی رسیده است. فیلم در چرخشی بسیار زیبا به شنل قرمزی رویایی می رسد که در مجاورت دیوی خون آشام، به همزیستی خالصانه ای دست می زند و آهنگ آرزوهایش-ماهی و گربه- را با او تقسیم می نماید و این خاطره دلنشین در نهایت به مرگی پژواک گونه از زندگی منجر می گردد. نمای پایانی از حضور گروه پالت، اگرچه به موازات رویابافی های مارال بوده، اما با شیوه ی روایت مندی فیلم همخوانی ندارد. ماهی و گربه در مسیر روایتی عاشقانه از ترس رویارویی با حقیقت رخدادها، جهانی دیگر از سایه ی تخیل را همچون شخصیت جمشید، در دریاچه ای شناور از عالم مجاز به پا می دارد، چرا که این خیال است که در همه جهان ها کاربردی ماندنی دارد.

درباره نویسنده :
مرتضی اسماعیل دوست
نام نویسنده: مرتضی اسماعیل دوست

فعالیت‌های مطبوعاتی در رسانه‌های مختلف

فعالیت‌های هنری: ساخت فیلم کوتاه، نگارش فیلمنامه و داستان 


دیدگاه‌ها  

-1 #1 sina 1393-09-18 15:16
هم فیلم زیبا و هم نوشته زیبا.ممنون
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما