نگاهی به طبقه سوم
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-10-22 20:41
سهیل فرجامی
فیلم طبقه سوم در ادامه فیلمهای بیژن میرباقری در لوکیشن محدود ساخته شده است. پیشدرآمد قصه اگر چه بسیار تکراری است ولی سبک و ریتم مناسب ابتدای فیلم سبب همراهی مخاطب میشود. ریتمی که متأسفانه تا پایان ادامه ندارد و به دلیل ضعف فیلمنامه که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، از دست رفته است.
عدهای جوان در یک پارتی شبانه مشغول میگساری و مصرف مواد مخدر هستند، که با حضور پلیس هر کدام از سویی راه جسته و فرار میکنند. برخی در هنگام فرار آسیب میبینند که تا این جا در چند فیلم مشابه چنین صحنههایی دیده شده است. یکی از دخترها (پگاه آهنگرانی) از تراس طبقه چهارم خود را به طبقه سوم میرساند و زن صاحبخانه (مهناز افشار) به او کمک میکند.
از این صحنه به بعد متوجه میشویم پیشدرآمد تنها جنبه زمینهچینی برای حضور دختر در طبقه سوم داشته است و قصه اصلی درام این دختر و زن میباشد. درامی که در نیمه اول راه خود همه چیز دارد. شخصیتپردازی، ایجاد بحران، ریشهیابی مشکلات همه و همه در نیمه راه هست و حل بحران هم در همان نیمه انجام میشود تا اساسا با خود بگوییم پس نیمه دوم داستان برای چیست؟ چرا باید مخاطب منتظر نیمه دیگر فیلم باشد؟ آن هم مخاطبی که این روزها از سینمای ایران اثر بد کم ندیده است. نیمه دوم فیلم جذابیتی ندارد.
در نیمه دوم فیلم دست نویسنده برای مخاطب رو شده است. حتی دیگر تکنیک دوربین روی دست هم نمیتواند جذابیت داشته باشد چه برسد به اینکه از نماهای دقیق نیمه آغازین هم خبری نیست. فیلمهایی که از لوکیشن محدود استفاده میکنند باید همچون یک نمایش قابل قبول قواعد پخاصی را رعایت کنند. کاری که خود میرباقری در روز بر میآید به خوبی انجام داده و در فیلم چهارم خود نتوانسته است بر این امر فائق آید.
زن صاحبخانه که در قاچاق دختران دستی داشته، تصمیم میگیرد بار دیگر این کار را انجام دهد. در نیمه دوم سر و کله دو مرد هم در حاشیه داستان پیدایشان میشود. یکی همکار زنِ صاحبخانه است که معلوم نیست چرا هیچگاه به داخل خانه نمیآید. دیگری یکی از دوستان دختر است که با هزار زحمت برای کمک به او به محل میآید که دختر همراهش نمیرود. مرد اول معلوم نیست چرا به طبقه سوم نمیرود تا زن را نجات دهد و از سمتی دیگر پسر به صورت مضحکی از میان مأموران پلیس که از ورود افراد به ساختمان ممانعت میکنند به داخل میرود و خارج میشود. دختر راهی خیابانها میشود و زن صاحبخانه در سرویس بهداشتی خانهاش زندانی شده باقی میماند.
در روابط هر دو زن با مردان یک وجه مشترک خوب وجود دارد. زن صاحبخانه که چند صباحی است در تنهایی به سر میبرد تصمیم میگیرد بار دیگر با مرد رابط که در گذشته رابطه خوبی با یکدیگر داشتند داشته باشد. اما مرد آنقدر معطل میکند تا پلیس کل ساختمان را زیر نظر بگیرد. از سویی دیگر دختر هم سعی میکند با پسری که او را دوست دارد رابطه برقرار کند و از او کمک بخواهد اما این خود دختر هست که پسر را پس میزند. طبقه سوم میتوانست فیلم خوبی باشد اما مانند سیل دیگر فیلمها چوب نداشتن فیلمنامه مناسب و حتی یک دست نبودن ساختار را خورده است. سینمای ایران در اغلب بخشهای خود نیاز به پژوهش و آسیب شناسی دارد که چگونه یک فیلم که خوب پیش میرود به یکباره ریتمش افتاده و قصه دارای اندک قابلیت میشود.