اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

نفوذی: رجعت به منطق سینمای هند

 

حمیدرضا سنجری

 

امیر جعفری در نفوذی 

هميشه تماشای فيلم‎های کليشه‎ای هندی حسی دوگانه در من ايجاد می‎کرده است. از سويي از سادگی روابط حاکم و چارچوب‎های موجود در فيلم لذت می‎بردم و از سويي ديگر همين ويژگی آزارم می‎داد. در اين گونه فيلم‎ها هر نوع اتفاقی ممکن بود. هميشه هنرپيشه اصلی فيلم  در پايان همه کش و قوس‎ها و اتفاقات تلخ و شيرين، سربلند و سرافزار، تمامی آزمون‎های الهی و غيرالهی را پشت سر می‎گذاشت و با گردنی افراشته و سينه‎ای ستبر پا در جاده موفقيت و کاميابی می‎نهاد. در اين ميان شخصيت های منفی فيلم نيز يا در چنگال عدالت گرفتار می‎آمدند و يا به دست آدم خوبه فيلم به درک واصل مي‎شدند. وقايع رخ داده در طول فيلم نيز نياز به هيچ گونه دليل منطقی و يا غير منطقی نداشتند. در دوران کودکی همواره، تماشای آخرِ هميشه خوش فيلم‎های هندی برايم لذت بخش بود. اما هر چه بزرگتر و با جهان پيرامون خويش بيشتر آشنا می‎شدم از اين همه سادگی و بی در و پيکری حوصله‎ام سر می‎رفت.

اما غرض از مقدمه بالا اين بود که بازی سرنوشت و البته پيشنهاد دوستان دست در دست هم دادند تا بار ديگر  موفق به تماشای نسخه‎ای ايرانی از فيلم‎های هندی در يکی از سينماهای تهران شوم. اين شاهکار، فيلم نفوذی ساخته مشترک احمد کاوری و مهدی فيوضی بود. فيلم، داستان البته تکراری آزاده‎ای به نام فريدون کيافر  (با بازی امير جعفری) را طرح مي‎کند که پس از بازگشت به ميهن، به جرم خيانت توسط نيروهای اطلاعاتی بازداشت و برای بازجويي به مکانی امن منتقل مي‎شود. در اين فيلم با دو نوع موضع‎گيری نسبت به شخصيت اصلی فيلم مواجه هستيم، ترديد و تنفر. در اين ميان همسر فريدون (نسرين مقانلو) و دو دوست و هم رزم او (قاسم زارع و ) در کفه ترديد و بقيه نقش آفرينان اصلی (البته به جز تيم بازجويي) در کفه تنفر قرار مي گيرند. البته نبايد از حق هم گذشت که در طول فيلم قضاوت دختر فريدون درباره پدرش مسکوت می‎ماند و تيم کارگردانی با بهره‎گيری از نبوغ خود توانسته‎اند اين موضع‎گيری سوم را به صورت چراغ خاموش در جريان فيلم قرار دهند. شايد اين امر به اين دليل باشد که دختر فريدون در طول فيلم جز دو سه کلمه و يا حداکثر جمله به زبان نمی‎آورد و اين بنده حقير هر چه به فکر ناقص خود فشار آوردم تا اصلاً دليل حضور چنين شخصيتی در فيلم را متوجه شوم ره به جايي نبردم که مطلب بسی ثقيل می نمود.

 

القصه، فريدون کيافر که خدا می‎داند خيانتکار است يا فداکار، پاي در ميهن گذاشته و هم بند‎های او در دوران اسارت هر کدام گوشه‎ای از شيرين کاری‎های فريدون در آن دوران را برای تيم بازجويي روايت می‎کنند. آری وزارت اطلاعات در تمامی اين سال‎ها به فکر جمع‎آوری اطلاعات و تلاش برای دستگيری فردی که متهم به خيانت، دخالت در شهادت عده ای از رزمندگان دوران دفاع مقدس و همکاری با منافقين می‎باشد نيفتاده است و با دستگيری او تازه و آن هم با حرکت آهسته شروع به اين کار می‎کند. در اين ميان با مرور خاطرات آزادگانی که به نوعی با فريدون مرتبط بوده‎اند پرده‎هاي ديگری از اين فيلم‎نامه پر رزم و راز بر ما آشکار مي‎شود. با مرور اين خاطرات است که در مي‎يابيم که در طول هشت سال جنگ تحميلي، ارتش عراق را که با پشتيبانی شرق و غرب و سرمايه گذاری‎های آنچنانی برای تجاوز به خاک ميهنمان تجهيز شده بود، افرادی کودن و احمق هدايت می‎کردند که برای ترجمه گفته‎های خويش برای اسرای ايرانی از خود اين اسرا استفاده می‎نمودند تا آن‎ها را به ناشيانه‎ترين شکل ممکن مضحکه سازند و يک دل سير بخندند. علاوه بر اين با تورق اين خاطرات در می‎يابيم که رزمندگان ايرانی که بزرگترين رشادت ها و نبوغ ها را در طول دوران دفاع مقدس به نمايش گذاشته اند برای فرار از اردوگاه اسرای ايرانی در عراق به ساده ترين و کودکانه ترين روش ها متوسل می شدند. مرور اين خاطرات ما را به اين واقعيت رهنمون می‎سازد که شکست نقشه فرار و شهادت دو تن از آزادگان موجب بريدن فريدون و چند تن ديگر از اسرا می‎گردد. در اين بين فريدون که در سراشيبي سقوط افتاده جذب گروهک منافقين نيز مي‎شود و با اين کار تير خلاص را به تمام هم بندهای خود که هنوز به بازگشت او اميدوار بودند مي‎زند. مرور سطور فوق هر خواننده و البته تماشای فيلم هر بيننده منصفی را بر آن می‎دارد تا به گناهکاری فريدون گواهی دهد. اما صبر کنيد... پايان فيلم شما را متحير مي‎سازد.

 

در پايان فيلم و هنگامی که تيم بازجويي قصد انتقال فريدون از بيمارستان به محل باز جويي را دارند، شخصی ناشناس قصد جان او را می‎کند و در اين ميان فريدون موفق به فرار از دست ماموران می‎شود. فريدون به سراغ رفيق شفيق خود (قاسم زارع) که در اين سال‎ها کار و بار پر رونقی را بر هم زده می رود و با تهديد او را به مکانی نامعلوم می‎برد. در اين مکان است که در مي‎يابيم که تمامی اتفاقات تلخ اين سال‎ها زير سر اين شخصيت ظاهراً نيکوکار بوده؛ او که عضو سازمانی گروهک منافقين می‎باشد پشت پرده تمام شکنجه‎ها و آزار و اذيت اسرای ايرانی و حتی ترور فريدون قرار داشته است. اما نترسيد، مانند همه فيلم‎های هندی اين ساختمان تحت کنترل مامورين قرار دارد و حتی دوربين مدار بسته نيز در داخل ساختمان تعبيه شده تا تمامی وقايع را ثبت و ضبط نمايد. آری مامورين وزارت اطلاعات در تمامی اين سال‎ها متوجه خيانت قاسم زارع و اينکه او عضو سازمانی منافقين می‎باشد نشده بودند و برای دستگيری او اين نقشه محيرالعقول را ترتيب دادند تا با تهيه فيلم او را رسوا سازند. در پايان نيز فريدون سربلند و سرفراز همراه خانواده خود که خدا مي‎داند چه کسی آن ها را در آن وقت شب به آن ساختمان آورده رو به سوی نور و روشنايي گام بر می‎دارند.


 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

دیدگاه‌ها  

0 #1 Guest 1389-10-27 14:21
بیشتر شبیه تعریف کردن یک فیلم بود تا نقد فیلم !!
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما